گفتنی ها

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها

امر کن بی خانمانت می شویم
راز بگشا محرمانت می شویم
تو سلیمان جهانی رهبرم
هدهد نامه رسان ات می شویم

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

۰۲:۲۷۲۸
بهمن
همه دوست دارند که یک انسان زیبا باشند. یعنی اول یک انسان باشند و در درجه دوم زیبا هم باشند. این یک اصل است که هر عقل سلیمی آنرا می پذیرد، اینکه هیچ انسانی که دارای سلامت روانی باشد دوست ندارد یک شیء زیبا باشد یا یک عروسک که بازیچه باشد برای مدت کوتاهی که هروقت از او خسته شدند آنرا کنار بگذارند و بروند پی زندگی شان. اما متاسفانه این روزها شاهد این هستیم که برخی از انسانها، حیا را کنار می گذارند تا شایسته ی جلب توجه دیگران باشند. و برای این جلب توجه به هر دستاویزی متمسک می شوند از جمله جراحی های پلاستیکی! جالب اینجاست که همه ی این کارها برای جلب توجه است و نه برای زیبا شدن! بخاطر همین است که گاهی می بینیم این همه آرایش و جراحی و لباس چاک چاک و سوراخ سوراخ از همه طرف هیچ کدام بر زیبایی فرد چیزی اضافه نکرده. بگذریم از چشم و هم چشمی ای که در این قضیه بین اینجور افراد رواج دارد و چقدر وقت و هزینه از آنها می گیرد! 
نویسنده ای آمریکایی به نام Wendy Shalit در کتابی به نام «بازگشت به عفاف: دریافت ارزش گمشده» (A Return to Modesty: Discovering the lost virtue) می نویسد: حیا توانمند سازی است و ابزاری برای طرفداران حقوق زن، به وسیله ی حیا زنان نه تنها با منزلت خودشان آشتی می کنند بلکه از دیگران تقاضای احترام می کنند. با رعایت عفاف و حیا به دیگران می گویید من تنها چیزی را در معرض دید شما می گذارم که خودم انتخاب می کنم و تنها کسانی می توانند به اعضای من نگاه کنند که من به آنها اجازه دیدن می دهم، برای دیگرانی که به شخصیت و هویت من به عنوان یک شخص نگاه می کنند.
فاطمه فضیلت پور
۱۱:۰۰۱۸
اسفند

یک شبی با دوستان دور هم جمع بودیم، یکی از بچه ها گفت: چرا ولایت فقیه را امر مقدسی می پندارید؟ پاسخ این بود:

مقدس بودن در ابتدا باید معنی شود. اصولا فطرت انسان اینگونه طراحی شده که هر وقت عاشق می شود آن چیزی که مربوط به عشقش باشد برای او مقدس است. خانمی را تصور کنید که همسرش برایش گل می آورد، این گل ها را نگهداری می کند، با اینکه آن گل بعد از اینکه خشک شد دیگر بویی ندارد و رنگ و لعابش هم رفته و پوسیده و در حال تخریب است اما ممکن است یک جعبه ی گرانی هم بخرد برای نگهداری آن گل، چرا؟ چون آن گل برای او مقدس است، چون این گل به عشق او ربط دارد، عشقش، همسرش این گل را برایش آورده. اصولا این در فطرت انسان هاست که هر چیزی که به عشق آدم ربط داشته باشد مقدس می شود. همچنین مادر برای همه ی مردم دنیا یک تقدسی دارد. چرا؟ چون عشقی بین مادر و فرزند وجود دارد که هیچ وقت این عشق از بین رفتنی نیست.

و ما همه ی انسان ها در درون قلب مان و در فطرت مان عاشق خدا هستیم. و خدا از آنجا که یک عشق آسمانی است، و تنها حاضر همیشگی در قلب انسان هاست، ما فطرتاً عاشق او هستیم، و هر چیزی که به او مرتبط باشد مقدس می شود. اگر کلامی از خدا در دستمان باشد یعنی قرآن، برایمان مقدس است. اگر فرستاده ای از خدا برایمان سخن از خدا بگوید یعنی پیامبر، برایمان مقدس است. اگر کسی بین ما باشد که پیامبر ما بگوید این فرد را خدا از بین شما انتخاب کرده که بهترین شماست، یعنی امامان معصوم مان، این افراد برای ما مقدس می شوند. و در آخر اگر کسی به واسطه ی عبادت و تقوی قلبی ای که دارد رابطه ی مستحکمی با خدا داشته باشد او هم برای ما مقدس می شود.


فاطمه فضیلت پور
۰۹:۰۰۰۳
آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

شنیدن خبر ضرب و شتم جانباز قطع نخاعی و شیمیایی جیرفتی به اتهام امر به معروف و نهی از منکر خیلی ناراحت کننده بود. مخصوصا اینکه ضارب یک آقا زاده بوده و پدرش که از اعضای شورای شهر جیرفت است از کار پسر حمایت هم کرده! و مخصوصاتر اینکه هنگام ضرب شتم همان تهمت همیشگی به همه جانبازان و خانواده های شهدا زده شده که «شماها دارایی های این مملکت را خورده و برده اید.»!!!

متأسفم از این همه وقاحت و پر رویی! متأسفم.

اینها بهانه ای شد برای اینکه بگویم :

اولا - تا وقتی شرایط به گونه ای هست که آمر به معروف و ناهی از منکر دفاع نمی شود و تا وقتی که ضاربان این افراد آزادانه در اجتماع ول می گردند، اوضاع روز به روز بدتر خواهد شد. و این وظیفه دستگاه قضا را سنگین تر می کند.

دوما - و مهمتر اینکه به بعضی دختران و حتی برخی زنان ما درباره نگاه های مردانه آموزش کافی داده نشده، همچنین به بعضی پسران و گاهی برخی مردان ما شرافت آموزش داده نشده! مردی اگر شریف باشد از دیدن زنی که بی حیاست منزجر خواهد شد. اما متاسفانه بعضی مردان ما گاهی با عنوان «عروسک بازی» برای نگاه های خود توجیه می تراشند غافل از اینکه تا تقاضایی نباشد عرضه ای هم نخواهد بود، تا وقتی که مردان نگاه می کنند زنان روز به روز بی حیاتر می شوند! البته این از گناه زنان بی حیا چیزی کم نمی کند.

و آنقدر بی حیایی و بی شرفی زیاد شده که به جانباز ویلچر نشین قطع نخاعی هم رحم نمی کنند!!! حاشا به مسلمانی ات نامرد!

فاطمه فضیلت پور
۱۷:۰۶۲۷
مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی زیارت جامعه ی کبیره رو می خونم با خودم فکر می کنم این انسان های فوق العاده، این انسان های والا مقام  و این ائمه معصومین ما برای نشان دادن چه دینی به بشریت معرفی شدند؟ این دینی که به ما می گوید دروغ نگویید، غیبت نکنید، به پدر و مادر خود نیکی کنید و ...! یعنی اگر امامان معصوم ما نمی آمدند مردم نمی دانستند که اینها خوبی هستند و باید اینگونه بود و از بدیها پرهیز کرد؟ ولله همه می دانستند. همونطوری که در جامعه ی کنونی مردم بدون اینکه پیامبر و امامی به چشم دیده باشند میدانند که دروغ و تهمت و دزدی و قتل و غارت و ... از رذیلت های اخلاقی است و خوش اخلاق بودن، صداقت داشتن، همدردی و همدلی با دیگر انسان ها، کمک به نیازمندان و ... از فضیلت های اخلاقی است. یعنی امام حسین (ع) با آن وضع فجیع در بیابان به شهادت رسید برای این دین؟ یعنی امام علی (ع) سالها مظلومیت کشید، حضرت فاطمه زهرا با اون وضع به شهادت رسید و فرزندانشان آن همه مظلومیت داشتند فقط برای این دین؟  من اینطور فکر نمی کنم.

واقعیت این است که این چیزی به ما در زندگی روزمره داریم دست و پا شکسته به آن عمل می کنیم یک دین حداقلی است. ای کاش صاحب عصر ما می آمد و به ما می فهماند دین چیست و ما را از این «معیشت زنکا» بیرون می کشید.

فاطمه فضیلت پور
۱۸:۱۳۰۴
بهمن

In the name of Allah, the Beneficent the Merciful

To the Youth in Europe and North America,

The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.


My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

Seyyed Ali Khamenei

21st Jan. 2015

Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei To the Youth in Europe and North America

فاطمه فضیلت پور
۱۷:۵۹۰۴
بهمن

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.

سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.

این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟

شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.

خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود.

اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟

من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳۹۳/۱۱/۱

فاطمه فضیلت پور
۰۳:۱۹۰۶
دی

فیلم Lusy آنطور که می باید، حرفه ای ساخته نشده بود. مخصوصا ابتدای فیلم که وقتی لوسی مجبور می شود چمدان را به هتل ببرد یک هویی صحنه فیلم عوض می شود و موش درحال افتادن در تله را نشان می دهد. به نظر خیلی ناشیانه می رسد ولی احتمالا مثل آن سبک مسخره فیلم برداری که نصف صورت طرف در کل screen نمایش داده میشد(و دائم دماغ طرف توی حلق آدم بود)، این هم می خواهد تبدیل به یک سبک جدید در فیلم سازی بشود، که کارگردان یا فیلم ساز یا هر کس دیگر بخواهد برای اینکه به ببینده بفهماند چه اتفاقی دارد می افتد از این تصاویر بی ربط وسط صحنه های فیلم بگذارد!!! بگذریم از اینها. در کل ظاهر فیلم و مطلب خیلی مهمی که در این فیلم گنجانده شده تصویری از یک کتاب پاره و بخشی سوخته در ذهنم متبادر می کند که مطالب خیلی مهم و علمی در آن نهفته است. اینکه سبک فیلم سازی چه است و صحنه های اکشن چطور هستند و چیدمان اتفاقات چگونه است، و اینکه نقص های داستان (از جمله اینکه یک چمدان از ابتدای فیلم یک هویی از کجا سر در می آورد؟!!!) چیستند و ... موضوع این نقد نیست. موضوع محتوای اصلی فیلم است که در کل شاید از این فیلم یک ساعت و اندی دقیقه ای، فقط پنج دقیقه و یا کمتر درباره آن دیالوگ شده بود!

صحبت سر میزان استفاده انسان از توانایی های مغزش است. می گویند دانشمندان تحقیق کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که بشر امروزی تنها از 2 الی 3 درصد از توانایی های مغزش استفاده می کند. مطئنا درست است که ما امروز قادر به استفاده از تمام ظرفیت مغزمان نیستیم. وگرنه بعد از این قدمت طولانی مدت زندگی روی این کره خاکی خیلی بیشتر از 2 حرف از علمی که 27 حرف دارد را کشف می کردیم. اشاره ام به حدیثی از امام صادق است که می فرمایند: «علم و دانش 27 حرف است و همه آنچه پیامبران آورده اند تنها 2 حرف آن است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف آشنایی ندارند. هنگامی که قائم ما قیام کند، 25 حرف دیگر را بیرون آورده و در میان مردم گسترش می دهد و آن دو حرف را نیز به آنها ضمیمه ساخته و مجموع 27 حرف را منتشر می کند»(بحار الانوار، ج52، ص 336) توضیح اینکه درست است که امام صادق بیش از 1000 سال پیش می زیسته و اکنون علم و دانش خیلی نسبت به آن موقع پیشرفت کرده است، اما در ادامه حدیث وقتی می گوید وقتی امام زمان قیام می کنند، بقیه علم را به مردم می آموزند، این معنی اش این است که تا ظهور امام زمان هنوز همان دو حرف از دانش برای مردم شناخته شده است. و حتی به نظر من بشر امروزی حتی توانایی درک این را ندارد که سبک زندگی بشر پس از ظهور امام زمان چگونه خواهد بود. تصورش سخت است وقتی این حدیث را می خوانی: امام صادق (ع) می فرمایند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند قدرت شنوایی و بینایی شیعیان ما را افزایش می دهد، به گونه ای که آن حضرت از فاصله یک برید(چهار فرسنگ) با شیعیان خود سخن می گوید و آنان سخن او را می شنوند و او را می بینند، درحالیکه او در جایگاه خود قرار دارد.»(بحار الانوار ج 52 ص 336) شاید بگویید خب با تلفن همراه نسل یا چهار با هم صحبت می کنند، ولی وقتی در ابتدای حدیث می گوید که خداوند قدرت شنوایی و بینایی شیعیان را افزایش می دهد، معلوم می شود با استفاده از وسیله ارتباطی نیست، در ضمن با تلفن همراه تا مسافت های خیلی طولانی تر می توان ارتباط بر قرار کرد. پس معلوم می شود انسان ها در آخر الزمان دارای قدرت ها ذهنی و جسمی بسیار بالاتر از حالا هستند که این یکی از هزاران ره آورد حضور شناخته شده امام معصوم در میان مردم است.

حالا آمده اند فیلمی ساخته اند که بگویند توانایی ذهن بشر فلان است و فلان است، بشر اگر از فلان درصد از توانایی مغزش استفاده کند می تواند موج های تلفن همراه را ردیابی و شنود کند، می تواند دیوار حایلی بسازد و از خودش دفاع کند و یک زن با یک بشکن(!!!) 30 نفر مرد قوی هیکل را از پای در بیاورد! جالب است که لوسی با مصرف ماده ای که در دورانی جنینی موجب رشد استخوان ها می شود اکنون این همه توانایی ذهنی را کسب کرده (اینکه همان ماده ای که استخوان ساز است، سلول های مغز را هم توانمند می کند و اصولا سلول های مغز چه ربطی به سلول های استخوان دارند را نمی دانم! از آن دروغ های شاخدار سیزده بدری است!)، اما نمی تواند در یک چشم به هم زدنی برود پیش پروفسور نورمن تا دانشش را در یک حافظه خاص و درخشنده ی مجهز به پورد USB به عنوان انتقال دانش به او بدهد! منظورم این است که نمی تواند طی الارض کند و خیلی سریعتر از 12 ساعت نزد پروفسور نورمن برود. 

از همه جای فیلم خنده دارتر بخش انتهایی فیلم است، که بعد از اینکه توانایی مغز لوسی به 100 درصد می رسد، وقتی پلیسی که چند لحظه پیش عاشقش شده سراغش را می گیرد، پیامی روی صفحه موبایلش دریافت می کند از سرکار خانم لوسی، که من همه جا هستم! من اینگونه برداشت کردم که با توجه به اینکه قبل از این لوسی عنوان کرده بود که «ما هیچوقت واقعاً نمی میریم» می خواهد اینگونه به بیننده القا کند که وقتی بشر بتواند از 100 درصد از توانایی مغزش استفاده کند می تواند (نعوذ بالله) خدا بشود. و یا خدا هم بشری است که بر حسب اتفاق (تاکید می کنم بر حسب اتفاق) توانسته از 100 درصد توانایی مغزش استفاده کند. البته این برداشت من است. 


فاطمه فضیلت پور
۱۹:۴۰۲۴
آبان

این پست را خطاب به آن دسته از افرادی می نویسم که معتقدند «به تعداد انسانهای روی زمین راه برای رسیدن به خدا وجود دارد» و حتی برخی معتقدند «برای رسیدن به خدا نیازی به رهبر و راهنما و امام ندارند، بلکه خود به تنهایی می توانند راه کمال و رسیدن به خدا را طی نمایند».

با فرض اینکه همگی مسلمان هستیم و کلام خدا و رسول را می پذیریم و با علم به اینکه تمام گزاره های موجود در قرآن و سخنان رسول خدا همگی گزاره های صحیحی هستند و بر هم انطباق دارند توجه شما را به دو آیه شریفه از قرآن جلب می نمایم:

1- سوره مبارکه فرقان، آیه 57: قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً (ترجمه: بگو: من براى رساندن پیام آسمانى خود هیچ مزدى از شما نمى خواهم، جز این که کسى بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگیرد. -آرى، مزد من همین است که شما هدایت شوید-)

2- سوره مبارکه شوری، آیه 23: ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (ترجمه: این است آنچه خداوند بندگانش را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند بدان نوید مى دهد. بگو: من بر ابلاغ رسالتم که شما را به چنین جایگاهى مى رساند، هیچ مزدى جز دوستى با خویشانم از شما نمى خواهم، و هر کس کارى نیکو کند ( به خویشان پیامبر مودّت داشته باشد ) براى او در کار نیکویش پاداش نیک مى افزاییم و کمبودهاى آن را جبران مى کنیم، چرا که خداوند بسیار آمرزنده و سپاسگزار است)

اگر دو آیه فوق را بر هم انطباق دهیم، نتیجه می گیریم که «کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» از طریق «دوستی با اهل بیت (اقربین پیامبر اکرم -ص-)» به هدفش خواهد رسید. آری به راستی ائمه اطهار راه های رسیدن به خداوند، راه رسیدن بهشت رضوان الهی، معادن رحمت خدا، مخازن علم الهی، امین اسرار الله، پیشوایان امت، بهترین بندگان خدا، درهای ورود به ایمان و حصن امن الهی، چراغهای راهنمای بشر در تاریکی های جهل، کشتی های نجات، عالمترین علما، صاحبان کاملترین عقل ها هستند. آری همانها که عترت پاک و مطهر رسول خدا و وارثان انبیا هستند.

بر همه واضح و روشن است که اینان چه کسانی هستند، پاک ترین افراد عالم که اولین آنها، اینگونه به مردم معرفی می شوند:

حضرت علی ، امیرالمومنین و امام متقین که در روز عید غدیر پیامبر خدا درباره اش فرمود: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه»، و فرمود «مَن کنتُ أنا نبیه فعلیٌ أمیره» و فرمود: «أنا وَ عَلیٌ مِن شجرةٍ واحدَه و سائرُ الناس مِن شجرةٍ شتی». همو که پیامبر خدا دخترش را که بهترین زنان دو عالم بود  به همسری اش درآورد، همو که تنها خانه ی او بود که دربش به مسجد النبی باز می شد و بقیه درها به مسجد النبی بسته شدند. و همو که پیامبر درباره اش فرمود: «أنا مدینةُ العلم و علیٌ بابها ... » و همچنین فرمود: «أنت أخی و وصیی و وارثی، لحمُکَ مِن لحمی و دمُکَ مِن دمی و سلمُکَ سلمی و حربُکَ حربی و ایمانُ مُخالَطَ لحمُک و دمُک کما خالطَ لَحمی و دَمی»

بعد از تمام این اتمام حجتها که هم در منابع روایی شیعه موجود است و هم در منابع روایی برادران اهل سنت، و بعد از تمام آیات قرآنی که درباره امام علی مخصوصا و به طور کلی درباره اهل بیت پیامبر آمده، آیا باز هم شکی درباره راه هدایت باقی می ماند؟ و سوال من از مخاطبین این پست اینجاست که اگر راه تاریکی در پیش داشته باشید که پر از مانع و چاله و تیغ و پر از حیوانات وحشی است، و به شما بگویند راه رسیدن به مقصدتان این راه است و به شما کوله ای از توشه ی راه و چراغ قوه ای برای نمایاندن راه داشته باشید، آیا باز هم کوله ی توشه و چراغ قوه را رها می کنید و می گویید که من خودم راه را بدون توشه و بدون چراغ طی خواهم کرد؟ آیا شنوندگان در عقل شما شک نخواهند کرد؟

فاطمه فضیلت پور
۰۵:۴۹۱۹
آبان
وقتی برنامه کروم رو روی گوشی اجرا کردم و به صفحه ی همگام سازی رفتم! دیدم نوشته : برگه هایی که روی دستگاه های دیگرتان باز کرده اید در اینجا نشان داده می شوند. بعدش باید کلید همگام سازی رو می زدم!
در این لحظه بود که سوالی در ذهنم جرقه زد.مخاطب سوالم جناب گوگل تشریف دارند:
آخه به تو چه ربطی داره من توی دستگاه دیگرم چه صفحاتی از وب باز کرده بودم!آخه تو مگه فضولی؟ ناگهان صدایی از نهانخانه ی گوشی ام به گوش رسید که می گفت: اختیار دارید خانم، هر چیزی که به شما ربط داشته باشد به ما هم ربط دارد. مگر نمی دانی ما داریم دنبال تروریسم می گردیم؟(!!!)

نتیجه اخلاقی:یه فضولی داریم تو دنیا به نام گوگل که به همه چی کار داره. اینکه شما از چه دستگاه های استفاده می کنید، اینکه کجاها می روید، اینکه منزلتان کجاست، اینکه پسورد ایمیل هایتان چیست،اینکه به چه چیزهایی علاقمند هستید و به حتی تاریخچه دیدن صفحات وبتان نیز کار دارد و به خیلی چیزهای دیگر هم کار دارد.
فاطمه فضیلت پور
۰۱:۲۹۰۴
آبان

امروز داشتم هفت خوان رستم شاهنامه رو می خوندم. به خوان سوم رسیدم، اونجایی که رستم توی یه دشتی می خوابه که محدوده ی زندگی اژدهاست. و وقتی که اژدها قصد جان رستم رو می کنه رخش میره و رستم رو از خواب بیدار میکنه، ولی وقتی رستم از خواب بیدار میشه، تو تاریکی شب نمی تونه اژدها رو ببینه. و رخش رو عتاب می کنه، وقتی برای بار دوم رخش رستم رو از خطر آگاه میکنه، رستم رخش رو تهدید به ریختن خونش می کنه. ولی بار سوم دیگه متوجه حضور اژدها میشه، آخرشم همون رخش جون رستم رو نجات میده. داستان جالبه. خدا رحمت کنه جناب فردوسی رو. عجب داستانی گفته، داستان روزگار ماست، اونجایی که ما رو متهم می کنند به توهم توطئه!!! به ما می گن شما همه رو دشمن خودتون می دونید، و فکر می کنید که دنیا (منظورشون از دنیا، آمریکا و چندتا کشور اروپاییه) بر علیه شما توطئه می کنه! باید گفت که خب شما که می گید ما توهم توطئه داریم، واقعا این به قول شما توهم چی از شما کم کرده؟ چه ضرری به شما رسونده؟ به جز این، آیا بهتر نیست عده ای اطراف شما باشند که اگر احیانا شما در خواب بودید، اونها آگاه و هشیار باشند که لااقل شما رو از خطرات اطرافتون آگاه کنند؟ حتی اگر توهم داشته باشند. خدا رو چه دیدی، شاید همین متوهم ها یه روزی مثل رخش شما رو نجات بدهند.

بهتره آدم دنیای اطرافش سیاه و سفید نبینه. بین سیاه و سفید هم طیف رنگ خاکستری وجود داره که از قضا خیلی هم متنوعه، به زبون مهندسای کامپیوتر، دنیای اطرافت فقط صفر و یک نیست، بین صفر و یک هزاران و بلکه میلیونها (و بیشتر...) عدد وجود داره. منظورم اینه که آدمهای اطرافمون رو صرفا بخاطر یک نظر بدترین آدم روی زمین، یا خوبترین آدم روی زمین نبینیم. صرفا بخاطر اینکه یه کسی معتقده -یا توهم زده- توطئه ای در راهه، لایق توهین نیست، کمی عمیق تر بیاندیشیم.

فاطمه فضیلت پور