گفتنی ها

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها

امر کن بی خانمانت می شویم
راز بگشا محرمانت می شویم
تو سلیمان جهانی رهبرم
هدهد نامه رسان ات می شویم

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۳ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

۱۱:۵۵۰۴
مهر

بسم الله الرحمن الرحیم

إنا لله و إنا إلیه راجعون

فاجعه ای که در رمی جمرات در حج امسال رخ داد، غم بزرگی را به مسلمانان تحمیل کرد و عید قربان را به تلخ کامی کشاند. این فاجعه را به امام زمان، رهبر انقلاب و عموم مسلمانان دلسوز و همچنین به مردم ایران، خصوصا بازماندگان جانباختگان در این فاجعه تسلیت می گویم، هرچند تسلیت واژه ی کوچکی است در برابر غم بزرگ ایشان. 

فاجعه ای که در منا اتفاق افتاد، حادثه نبود، بلکه برنامه ای از پیش تعیین شده بود که اقدام به کشتار میهمانان خانه ی خدا را حادثه ای غیرقابل کنترل در دید بینندگان و افکار عمومی جلوه دهد. وگرنه بستن راه ها به دلیل حضور فرزند پادشاه (!!!) و قفل و زنجیر کردن درهای خروجی و نگه داشتن آن جمعیت در فشار و گرما همه و همه به اراده ی مسئولان عربستانی حاضر در منطقه بستگی دارد که مدیریت آن جمعیت دو میلیون نفری را بر عهده دارند. البته مطالعه ی تاریخ حج در دو دهه اخیر نشان می دهد که جان میهمانان خانه ی خدا نزد پادشاه ظالم عربستان و بستگان بیرحمش که هر کدام در دستگاه حکومتی آن کشور سمتی را بر عهده دارند بی ارزشترین است. اما بالاخره این ظلم باید یک روزی به پایان برسد و ما در برابر این جانی های بالفطره سکوت نخواهیم کرد. از مسئولین نظام اسلامی ایران می خواهیم که موضوع را به طور جدی پیگیری نمایند. آنچه مسلم است این است که عربستان از این پس نباید مدیریت برگزاری مناسک حج را بر عهده داشته باشد و این وظیفه ی خطیر می بایست به کشورهایی واگذار شود که بدون جهت گیری های سیاسی و بدون حب و بغض های قومیتی بتوانند از میمانان خانه ی خدا پذیرایی و جمعیت حجاح را مدیریت کنند. 

والسلام


فاطمه فضیلت پور
۰۱:۲۹۰۴
آبان

امروز داشتم هفت خوان رستم شاهنامه رو می خوندم. به خوان سوم رسیدم، اونجایی که رستم توی یه دشتی می خوابه که محدوده ی زندگی اژدهاست. و وقتی که اژدها قصد جان رستم رو می کنه رخش میره و رستم رو از خواب بیدار میکنه، ولی وقتی رستم از خواب بیدار میشه، تو تاریکی شب نمی تونه اژدها رو ببینه. و رخش رو عتاب می کنه، وقتی برای بار دوم رخش رستم رو از خطر آگاه میکنه، رستم رخش رو تهدید به ریختن خونش می کنه. ولی بار سوم دیگه متوجه حضور اژدها میشه، آخرشم همون رخش جون رستم رو نجات میده. داستان جالبه. خدا رحمت کنه جناب فردوسی رو. عجب داستانی گفته، داستان روزگار ماست، اونجایی که ما رو متهم می کنند به توهم توطئه!!! به ما می گن شما همه رو دشمن خودتون می دونید، و فکر می کنید که دنیا (منظورشون از دنیا، آمریکا و چندتا کشور اروپاییه) بر علیه شما توطئه می کنه! باید گفت که خب شما که می گید ما توهم توطئه داریم، واقعا این به قول شما توهم چی از شما کم کرده؟ چه ضرری به شما رسونده؟ به جز این، آیا بهتر نیست عده ای اطراف شما باشند که اگر احیانا شما در خواب بودید، اونها آگاه و هشیار باشند که لااقل شما رو از خطرات اطرافتون آگاه کنند؟ حتی اگر توهم داشته باشند. خدا رو چه دیدی، شاید همین متوهم ها یه روزی مثل رخش شما رو نجات بدهند.

بهتره آدم دنیای اطرافش سیاه و سفید نبینه. بین سیاه و سفید هم طیف رنگ خاکستری وجود داره که از قضا خیلی هم متنوعه، به زبون مهندسای کامپیوتر، دنیای اطرافت فقط صفر و یک نیست، بین صفر و یک هزاران و بلکه میلیونها (و بیشتر...) عدد وجود داره. منظورم اینه که آدمهای اطرافمون رو صرفا بخاطر یک نظر بدترین آدم روی زمین، یا خوبترین آدم روی زمین نبینیم. صرفا بخاطر اینکه یه کسی معتقده -یا توهم زده- توطئه ای در راهه، لایق توهین نیست، کمی عمیق تر بیاندیشیم.

فاطمه فضیلت پور
۱۷:۵۱۰۳
آبان

باز از راه محرم غم رسید

بر زمین و آسمان ماتم رسید

این هلال قدکمان دیگر است

لیتنا کنا معک اندر سر است

خرقه ها را بار دیگر تن کنید

آتشی در قلب این خرمن کنید

طبل و شیپور عزا را سر دهید

هفت اقلیم عطش را بر دهید

سینه از درد فراقت خسته است

دل به روی غیر تو او بسته است

هیچ دانی در دلم جا کرده ای

عرش حق شش گوشه برپا گرده ای

عشق بازی با تو معنا می شود

نور حق با تو هویدا می شود

السلام ای شاه مظلوم و غریب

السلام ای آیه امن یجیب

السلام ای نور چشم مصطفی

السلام ای خامس آل عبا

فاطمه فضیلت پور
۱۵:۰۳۲۸
مرداد

یک دو روز گذشته، زمین زیر پایمان لرزید و حال آدمها را برای چند ثانیه دگرگون کرد! خب طبیعتا هنگام زلزله اولین احساسی که به آدم دست می دهد حس ترس زیاد است، و هرکس در آن ثانیه ها به دنبال سرپناهی می گردد تا در امان باشد. اما عکس العمل همه ی افراد یکسان نیست، مثلا یک مادری که کودکی خردسال در خانه دارد، هنگام مواجهه با زلزله اولین چیزی که به ذهنش می رسد، امنیت کودکش است که می داند اگر به حال خودش رهایش کند توان دفاع از خودش و پناه گرفتن را ندارد. این مادر اولین کاری که می کند، در آغوش کشیدن کودکش و بعد پناه گرفتن است. وقتی زلزله تمام شد به حال خودم در آن ثانیه ها فکر کردم. دیدم اولین چیزی که به ذهنم رسیده این بوده که به دنبال یک چادری یا چیزی برای پوشش و حجابم باشم که اگر زنده ماندم و بیرون رفتم سرم بی چادر نماند! بعضی ها هنگام زلزله می گویند: «وااای، وااای»، بعضی ها می گویند: «الله اکبر» و خلاصه هرکس یک عکس العملی نشان می دهد و یک چیزی می گوید. یاد حرفهای یکی از علما افتادم که می گفت هنگام مرگ انقدر به آدم سخت می گذرد که آدم همه ی اعتقاداتش را فراموش می کند و فقط مواردی که درونی شده اند و ملکه ذهن آدم شده اند برای آدم باقی می مانند، مثلا اگر کسی یک تکیه کلام داشته باشد و در تمام طول عمرش روی اون کلمه تکیه کرده باشد هنگام وحشت قبر و سوالات نکیر و منکر همان را می گوید، پس بکوشیم کلمه ی «لا اله الا الله» ملکه ذهنمان بشود. وحشت قبر حال عجیبی است.

خوب است هرازچندگاهی زمین زیر پایمان بلرزد و یادمان بیاید که کجا هستیم.

فاطمه فضیلت پور
۰۰:۰۵۱۵
مرداد

آی اسرائیل، شرم بر تو باد که یک سوم سربازانی که از آنها شکست خوردی کودک و نوزاد بودند.


Hey Israel, sham on you, you are defeated from the army that one third of its garrison were Children.
فاطمه فضیلت پور
۱۷:۲۹۱۲
مرداد

دیدن صحنه وداع پدری با تن بی جان فرزند دو ساله اش، بیرون آمدن نوزادی چند روزه از زیر آوار، اشک مادری در فراغ فرزندانش، چشمان بی فروغ مادری که دیگر نمی تواند با نگاهش کودکش را آرام کند، کفن کردن دختر بچه ای سه ساله که وقتی در کفن پیچیده می شود آنقدر کوچک و نحیف است که دلت ریش می شود. دیدن اینها و دست روی دست گذاشتن بسیار سخت است. ای کاش دستمان به جایی بند بود و می توانستیم برای آنها کاری بکنیم.

گاهی بعضی ها می گویند، این فلطسینی ها خودشان مقصرند. اما سوال من اینجاست که گناه کودکان و نوزادان بیگناه چیست که اینگونه باید تاوان تقصیر اثبات نشده ی پدرانشان را پی بدهند؟ واقعا که نشستن و سکوت کردن سخت است. یا صاحب الزمان، فدای دل پردردت، ما نیز عزادار این مصیبت عظمای جهان اسلام هستیم. آقا برایمان دعا کنید اگر خفته ایم بیدار شویم و بتوانیم خفتگان را بیدار کنیم.

لعنت خدا بر رژیم غاصب صهیونیستی، لعنت خدا بر جانی های از خدا بی خبر، لعنت خدا بر رژیم کودک کش که به اسم یهودیت با شیطان همکاسه شده است، لعنت خدا بر کسانی که از این وحشی ها حمایت می کند، لعنت خدا بر سرائیل و حامیان او، لعنت خدا بر اسرائیل و کسانی که به کوچکترین اشاره یا سخنی از او حمایت کرده اند و می کنند.

درود خدا بر مجاهدان راه حق، درود خدا بر بدنهای بیگناه به خون غلطیده، درود خدا بر شهدای جنگ با اسرائیل خونخوار، درود خدا بر بدنهای بیجان کودکان بیگناه فلسطین، سلام خدا بر مقاومت و ایستادگی اش در برابر جنایتهای اسرائیل غاصب، سلام خدا بر زنان و مردانی که در مقابل چنین جنایت کاری ایستاده اند.

فاطمه فضیلت پور
۱۷:۰۵۲۶
ارديبهشت
احساس می کنم مدتی است موشهای شهرما زیاد شده اند. و از قضا تخصص های جالبی هم دارند این موشها. مثلا خیلی راحت از لوله فاضلاب بالا میروند. تعداد طبقات هم برایشان فرقی ندارد. مثلا خانه ما که سه طبقه از سطح زمین فاصله دارد، لوله های فاضلابش از دست موشهای شهر ما در امان نیست. نکته جالبش اینجاست که از لوله فاضلاب که بالا می آیند، و وارد سرویس بهداشتی -که الان دیگه اعتمادی به بهداشتی بودنش نیست - می شوند، همانجا (گلاب به رویتان) اقدام به تخلیه ی دستگاه گوارششون می کنند. این کارشان برای من انقدر عجیب شده است که جدیدا علاقمند شده ام رباطی به دنیای فاضلاب بفرستم که تصویر برداری ای از آنجا داشته باشد. احتمالا جای بسیار زیبایی باید بوده باشد که موشهای شهر ما دلشان نمی آید با فضولاتشان آنجا را آلوده کنند!!!
از این به بعد هم باید حواسمان را جمع کنیم وقتی وارد سرویس بهداشتی می شویم مزاحم کار موشهای شهرمان نشویم!!!
پی نوشت:
می خواستم بنویسم "جا داره مسئولین واقعا رسیدگی کنند" بعد دوباره گفتم خب واقعا باید به چی رسیدگی کنند!!! موشهای دو پا و خطرناکتری هستند که نیاز به تعقیب دارند بهتر است مسئولین به همان ها رسیدگی کنند. ما خودمان از پس این موشها بر می آییم.
فاطمه فضیلت پور
۰۰:۱۸۰۱
ارديبهشت

رفتم از بقالی چند خیابان اونورتر خرید کنم. اجناسی که می خواستم رو برداشتم و گذاشتم روی میز، پولش رو دادم و منتظر شدم که بقیه پولم رو برگردونه. تو همین احوالات یه خانومی اومد تو مغازه و پرسید:

خانم: آقا ببخشید شکر ندارید؟

مغازه دار: نه حاج خانم، شکر نیست، تو بازار هیچ شکر نیست{1} قراره گرون بشه، همه نگه داشتن تا قیمتا بره بالا، بعد که گرون شد می فروشن، همینه، تورم زده بالا، تا وقتی که این توافقنامه شون نتیجه نده، وضع همینه، باید با دنیا توافق کنن که اوضاع بهتر بشه{2}."

در همین راستا گفتگوی ویژه ی خبری با حضور مغازه دار محترم پاسخ می دهد:

آیا 1 + 5 همان دنیاست؟ آیا دنیا واقعا فقط همین 6 کشور است؟ اگر نیست پس دنیا کیست؟

عدم وجود شکر در بازار چه ارتباطی می تواند با توافقنامه ی ژنو داشته باشد؟ بین اتحادیه اروپا و اتحادیه شکر چه روابط پشت پرده ای وجود دارد؟ 

توافقنامه ی ژنو چه ربطی به احتکار قند و شکر می تواند داشته باشد؟ آیا هنگام مذاکره روی میز مذاکره کنندگان قند وجود داشت؟ آیا قند و شکر از گزینه های روی میز است؟

مغازه دار پاسخ می دهد، گفتگوی ویژه ی خبری، بعد از خبر ساعت X ، با ما همراه باشید.

پی نوشت:

1: جدیدا مد شده اگر از مغازه دار جنسی رو بخوای که نداشته باشه، میگه نه نداریم، هیچکس نداره، نمی فروشن، اصلا تو بازار نیست، قحطی اومده! حالا مغازه اونوریه داره ها. مغازه داره ما داریم؟ واقعا ما با کیا شدیم 70 میلیون؟!!!

2: اومدم بیرون، تو دلم گفتم بنده خدا چه اعتمادی به دنیا داره، چه اعتمادی به آمریکا داره. تو دلم گفتم این وسط هدفمندی یارانه ها که قرار بود با شیب خیلی کند قیمت ها افزایش پیدا کنند هم هیچ نقشی تو گرونی اجناس نداره لابد. مثلا همین بنزین که یهو قراره قیمتش بشه 700 تومن هم هیج تاثیری تو گرونی نداره! گفتم معلوم نیست چه توافقی باید می کردیم که نکردیم؟ گفتم بعد از تعلیق فعالیت های هسته ای و اکسید کردن همه ی زحمات دانشمندان هسته ای، بعد از اخراج برخی دانشمندان از سازمان انرژی هسته ای دیگه چی از جون این مملکت می خوان؟ گفتم لابد فردا هم باید زندانی های سیاسی رو آزاد کنیم، پس فردا هم مجوز ورود و خروج ایادی آمریکا رو بشون بدیم که بیان هر خرابکاری که خواستند بکنن و ما هم هیچی نگیم، گفتم لابد می خوان بعدشم کاپیتالاسیون رو اجرا کنند! و این داستان ادامه دارد...

خدایا یا به ما صبری بده تا بتونیم جور زمانه رو تحمل کنیم، یا توفیق نصیبمون کن راه شهادت و رهایی از زنجیرها و پابست ها رو پیدا کنیم.


همین مطلب در رهیاب نیوز

فاطمه فضیلت پور
۱۱:۳۸۰۵
بهمن
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زر دوز و بوریا باف است{1}

حکایت زردوز و بوریاباف{2} چنین است که امیری برای تهیه زری، زری بافان را طلبید، بوریابافان هم حاضر شدند، امیرمتعجبانه پرسید شماچرا آمده اید؟ گفتند اگر بافتن مقصود است که ما هم بافنده ایم. مقصود اینکه مدعیان علم و علمای حقیقی گرچه هر دو به ظاهر کتاب در دست دارند ولی کارشان در دو سطح متفاوت است، چنانکه زردوز و بوریاباف هر دو بافنده محسوب می شوند ولی زردوزی محتاج دقت و ظرافت خاص است ولی بوریابافی کاری ساده و اولیه است{3}

بقدر شغل خود باید زدن لاف
که زردوزی نداند بوریاباف{4}


أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ
 
إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ {5}

(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می شوند!»
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1: خواجه حافظ شیرازی
2: زردوز: دوزنده‌یی که با الیاف طلا پارچه‌های گرانقیمت را می‌دوزد. بوریاباف: بافند حصیر از لیفه‌های درخت خرما. {برگرفته از جلد اول کتاب «شرح جلالی بر حافظ» نوشته دکتر عبدالحسین جلالیان}
3: منبع: سایت تبیان
4: سعدی علیه الرحمه
5: سوره مبارکه زمر، آیه 9

فاطمه فضیلت پور
۱۲:۰۲۲۱
دی

دیروز هوا به نظرم خیلی سرد بود، حسابی سردم بود، توی اتاقم بودم، و مشغول درس خوندن. پاهام رو نزدیک بخاری نگهداشته بودم برای اینکه گرمم بشه. وقتی پاهام نزدیک بخاری بود، گرمایی که حس می کردم خیلی لذت بخش بود. ولی اگر به دلیل اینکه روی درسم تمرکز کرده بودم پام به بخاری می چسبید خب طبیعتا پام می سوخت و ناخودآگاه عقب می کشیدم. به ذهنم این خطور کرد که بخاری برای اینکه بتونه دمای هوای اطراف خودشو (منظورم اتاق هست) چند درجه ای -فقط چند درجه- بالا ببره باید دمای خودش خیلی خیلی بالا باشه، و باید خودش دارای این ظرفیت باشه که اون گرمای خیلی خیلی زیاد رو تحمل کنه، یعنی تحمل داغی رو داشته باشه. تا وقتی هم که بخاری توی اتاق روشن باشه اتاق گرمه، ولی به محض اینکه بخاری خاموش بشه، اتاق شروع میکنه به سرد شدن.

حالا حکایت گرما و خورشید ما، حکایت ما و دنیای ما و امامان ماست. امام برای اینکه اطراف خودش رو پر از نور حقیقت کنه و دنیا رو در مسیر سعادت قرار بده باید خودش در اوج حقانیت و نورانیت، سرچشمه ی همه خوبی ها باشه. «باید مخزن علم باشه، عالمترین و با حکمت ترین باشه، باهوشترین و زیرکترین باشه، آخر صبر و شکیبایی باشه، بهترین رهبر و سرور باشه، عاشقترین بر خدا باشه، از همه بیشتر و همیشه به یاد خدا باشه -نزدیکترین به خدا باشه-، موحدترین باشه و نمونه ی یک انسان کامل بر روی زمین باشه»{1} و خلاصه توی همه ی صفات خوب و نیکو ...ـترین باشه، به قول خودمون همه چی تموم باشه، یعنی به معنای واقعی کلمه همه چی تموم باشه. 

واقعا توی دنیای امروز ما به همچین منبعی نیاز داریم. منبعی که به سرچشمه ی اصلی وصل باشه و منبع وحی و رحمت الهی بر مردم زمان باشه.

به راستی که هوا بس ناجوانمردانه سرد است

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1: ترجمه ی بخش هایی از زیارت جامعه ی کبیره. پیشنهاد میکنم برای شناخت بیشتر امامان و آشنایی با خصوصیات این انوار الهی به زیارت جامعه ی کبیره مراجعه بفرمائید.

همین مطلب در رهیاب نیوز

فاطمه فضیلت پور