حال آدمها هنگام زلزله
یک دو روز گذشته، زمین زیر پایمان لرزید و حال آدمها را برای چند ثانیه دگرگون کرد! خب طبیعتا هنگام زلزله اولین احساسی که به آدم دست می دهد حس ترس زیاد است، و هرکس در آن ثانیه ها به دنبال سرپناهی می گردد تا در امان باشد. اما عکس العمل همه ی افراد یکسان نیست، مثلا یک مادری که کودکی خردسال در خانه دارد، هنگام مواجهه با زلزله اولین چیزی که به ذهنش می رسد، امنیت کودکش است که می داند اگر به حال خودش رهایش کند توان دفاع از خودش و پناه گرفتن را ندارد. این مادر اولین کاری که می کند، در آغوش کشیدن کودکش و بعد پناه گرفتن است. وقتی زلزله تمام شد به حال خودم در آن ثانیه ها فکر کردم. دیدم اولین چیزی که به ذهنم رسیده این بوده که به دنبال یک چادری یا چیزی برای پوشش و حجابم باشم که اگر زنده ماندم و بیرون رفتم سرم بی چادر نماند! بعضی ها هنگام زلزله می گویند: «وااای، وااای»، بعضی ها می گویند: «الله اکبر» و خلاصه هرکس یک عکس العملی نشان می دهد و یک چیزی می گوید. یاد حرفهای یکی از علما افتادم که می گفت هنگام مرگ انقدر به آدم سخت می گذرد که آدم همه ی اعتقاداتش را فراموش می کند و فقط مواردی که درونی شده اند و ملکه ذهن آدم شده اند برای آدم باقی می مانند، مثلا اگر کسی یک تکیه کلام داشته باشد و در تمام طول عمرش روی اون کلمه تکیه کرده باشد هنگام وحشت قبر و سوالات نکیر و منکر همان را می گوید، پس بکوشیم کلمه ی «لا اله الا الله» ملکه ذهنمان بشود. وحشت قبر حال عجیبی است.
خوب است هرازچندگاهی زمین زیر پایمان بلرزد و یادمان بیاید که کجا هستیم.