گفتنی ها

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها

امر کن بی خانمانت می شویم
راز بگشا محرمانت می شویم
تو سلیمان جهانی رهبرم
هدهد نامه رسان ات می شویم

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۰۳:۱۹۰۶
دی

فیلم Lusy آنطور که می باید، حرفه ای ساخته نشده بود. مخصوصا ابتدای فیلم که وقتی لوسی مجبور می شود چمدان را به هتل ببرد یک هویی صحنه فیلم عوض می شود و موش درحال افتادن در تله را نشان می دهد. به نظر خیلی ناشیانه می رسد ولی احتمالا مثل آن سبک مسخره فیلم برداری که نصف صورت طرف در کل screen نمایش داده میشد(و دائم دماغ طرف توی حلق آدم بود)، این هم می خواهد تبدیل به یک سبک جدید در فیلم سازی بشود، که کارگردان یا فیلم ساز یا هر کس دیگر بخواهد برای اینکه به ببینده بفهماند چه اتفاقی دارد می افتد از این تصاویر بی ربط وسط صحنه های فیلم بگذارد!!! بگذریم از اینها. در کل ظاهر فیلم و مطلب خیلی مهمی که در این فیلم گنجانده شده تصویری از یک کتاب پاره و بخشی سوخته در ذهنم متبادر می کند که مطالب خیلی مهم و علمی در آن نهفته است. اینکه سبک فیلم سازی چه است و صحنه های اکشن چطور هستند و چیدمان اتفاقات چگونه است، و اینکه نقص های داستان (از جمله اینکه یک چمدان از ابتدای فیلم یک هویی از کجا سر در می آورد؟!!!) چیستند و ... موضوع این نقد نیست. موضوع محتوای اصلی فیلم است که در کل شاید از این فیلم یک ساعت و اندی دقیقه ای، فقط پنج دقیقه و یا کمتر درباره آن دیالوگ شده بود!

صحبت سر میزان استفاده انسان از توانایی های مغزش است. می گویند دانشمندان تحقیق کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که بشر امروزی تنها از 2 الی 3 درصد از توانایی های مغزش استفاده می کند. مطئنا درست است که ما امروز قادر به استفاده از تمام ظرفیت مغزمان نیستیم. وگرنه بعد از این قدمت طولانی مدت زندگی روی این کره خاکی خیلی بیشتر از 2 حرف از علمی که 27 حرف دارد را کشف می کردیم. اشاره ام به حدیثی از امام صادق است که می فرمایند: «علم و دانش 27 حرف است و همه آنچه پیامبران آورده اند تنها 2 حرف آن است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف آشنایی ندارند. هنگامی که قائم ما قیام کند، 25 حرف دیگر را بیرون آورده و در میان مردم گسترش می دهد و آن دو حرف را نیز به آنها ضمیمه ساخته و مجموع 27 حرف را منتشر می کند»(بحار الانوار، ج52، ص 336) توضیح اینکه درست است که امام صادق بیش از 1000 سال پیش می زیسته و اکنون علم و دانش خیلی نسبت به آن موقع پیشرفت کرده است، اما در ادامه حدیث وقتی می گوید وقتی امام زمان قیام می کنند، بقیه علم را به مردم می آموزند، این معنی اش این است که تا ظهور امام زمان هنوز همان دو حرف از دانش برای مردم شناخته شده است. و حتی به نظر من بشر امروزی حتی توانایی درک این را ندارد که سبک زندگی بشر پس از ظهور امام زمان چگونه خواهد بود. تصورش سخت است وقتی این حدیث را می خوانی: امام صادق (ع) می فرمایند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند قدرت شنوایی و بینایی شیعیان ما را افزایش می دهد، به گونه ای که آن حضرت از فاصله یک برید(چهار فرسنگ) با شیعیان خود سخن می گوید و آنان سخن او را می شنوند و او را می بینند، درحالیکه او در جایگاه خود قرار دارد.»(بحار الانوار ج 52 ص 336) شاید بگویید خب با تلفن همراه نسل یا چهار با هم صحبت می کنند، ولی وقتی در ابتدای حدیث می گوید که خداوند قدرت شنوایی و بینایی شیعیان را افزایش می دهد، معلوم می شود با استفاده از وسیله ارتباطی نیست، در ضمن با تلفن همراه تا مسافت های خیلی طولانی تر می توان ارتباط بر قرار کرد. پس معلوم می شود انسان ها در آخر الزمان دارای قدرت ها ذهنی و جسمی بسیار بالاتر از حالا هستند که این یکی از هزاران ره آورد حضور شناخته شده امام معصوم در میان مردم است.

حالا آمده اند فیلمی ساخته اند که بگویند توانایی ذهن بشر فلان است و فلان است، بشر اگر از فلان درصد از توانایی مغزش استفاده کند می تواند موج های تلفن همراه را ردیابی و شنود کند، می تواند دیوار حایلی بسازد و از خودش دفاع کند و یک زن با یک بشکن(!!!) 30 نفر مرد قوی هیکل را از پای در بیاورد! جالب است که لوسی با مصرف ماده ای که در دورانی جنینی موجب رشد استخوان ها می شود اکنون این همه توانایی ذهنی را کسب کرده (اینکه همان ماده ای که استخوان ساز است، سلول های مغز را هم توانمند می کند و اصولا سلول های مغز چه ربطی به سلول های استخوان دارند را نمی دانم! از آن دروغ های شاخدار سیزده بدری است!)، اما نمی تواند در یک چشم به هم زدنی برود پیش پروفسور نورمن تا دانشش را در یک حافظه خاص و درخشنده ی مجهز به پورد USB به عنوان انتقال دانش به او بدهد! منظورم این است که نمی تواند طی الارض کند و خیلی سریعتر از 12 ساعت نزد پروفسور نورمن برود. 

از همه جای فیلم خنده دارتر بخش انتهایی فیلم است، که بعد از اینکه توانایی مغز لوسی به 100 درصد می رسد، وقتی پلیسی که چند لحظه پیش عاشقش شده سراغش را می گیرد، پیامی روی صفحه موبایلش دریافت می کند از سرکار خانم لوسی، که من همه جا هستم! من اینگونه برداشت کردم که با توجه به اینکه قبل از این لوسی عنوان کرده بود که «ما هیچوقت واقعاً نمی میریم» می خواهد اینگونه به بیننده القا کند که وقتی بشر بتواند از 100 درصد از توانایی مغزش استفاده کند می تواند (نعوذ بالله) خدا بشود. و یا خدا هم بشری است که بر حسب اتفاق (تاکید می کنم بر حسب اتفاق) توانسته از 100 درصد توانایی مغزش استفاده کند. البته این برداشت من است. 


فاطمه فضیلت پور
۱۲:۱۳۲۶
آذر

زائران اباعبدالله الحسین رفتند کربلا، زیارت کردند و به سلامتی برگشتند. تا کور شود هرآنکه نتواند دید. و باز هم ثابت کردیم که آمریکا هیچ کجا و هیچ وقت هیچ غلطی نمی تواند بکند. چه برسد به داعش که سگ تربیت شده اسرائیل است. 

فعلا همین

فاطمه فضیلت پور
۲۳:۰۱۳۰
آبان
برخی می گویند امام حسین (ع) یا علم غیب نداشته است و از آینده خبر نداشته است که وارد صحرای کربلا شده است و یا اینکه اگر با علم به اینکه به شهادت می رسد وارد این معرکه شده است دست به خودکشی زده است. البته این دو نسبتی که به امام حسین می دهند هیچکدام برازنده آن امام مظلوم نیست ولی فردی که آشنایی به تاریخ اسلام نداشته باشد و نسبت به حرکت امام جهل داشته باشد لاجرم یکی از این نسبتهای ناروا به امام را باید بپذیرد.

لازم است بدانیم سنت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش رود و خداوند کراهت دارد که امور دنیوی را خارج از روال طبیعی پیش ببرد. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نخواهد شد. امام صادق(ع) فرمود: "خداوند از جریان و تحقق اشیا جز از راه اسباب و علل ابا دارد".(بحارالانوار، ج 2، ص 90، حدیث 13) درضمن اگر اولیای الهی زندگیشان بر اساس علم لدنی و علم غیبی که داشتند می بود، زندگیشان نمی توانست سرمشق و الگوی مردم عادی باشد. ائمه اطهار نیز علی رغم اینکه علوم خدادادی و لدنی و غیب داشتند ولی موظف، ملکف و مأمور نبودند که بر اساس علم غیبی خود عمل کنند و می بایست در همه موارد (مگر مصلحت ایجاب کند) مطابق آن چه علوم عادی اقتضا می کرد، عمل نمایند. امام حسین نیز همچون پدر و برادر خود طبق تکلیف الهی عمل نمود و از بیعت با یزید ملعون که دین اسلام را به بازیچه گرفته بود امتناع نمودند و با او به جهاد برخاستند. فلذا امام حسین علیه السلام با اینکه علم به شهادت خود داشتند و دارای علم غیب بودند اما رضایت پروردگار که حفظ دین اسلام بود را بر همه چیز حتی اسارت خانواده خویش ترجیح دادند و در لحظات پایانی عمر شریفشان فرمودند : الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لا معبود سواک. شاید بهتر باشد بگوییم علم غیب امام حسین بر این بود که مطلع بودند و می دانستند که این قیام ایشان حق و حقیقت را تا قیام قیامت بر جهانیان آشکار می کند و می دانستند که با شهادتشان دین جدشان زنده و پایدار خواهد ماند و راه سرخ ایشان به تحقق کلمه لااله الا الله و به ظهوری سبز می انجامد پای در وادی کربلا گذاشتند و مظلومیت ایشان و یاران وفادارشان باعث شد ظلم ظالم بر همگان آشکار شود و اسلام ناب محمدی حسابش با اسلامی که معاویه ی ملعون به مردم نمایانده بود جدا شود.
فاطمه فضیلت پور
۱۹:۴۰۲۴
آبان

این پست را خطاب به آن دسته از افرادی می نویسم که معتقدند «به تعداد انسانهای روی زمین راه برای رسیدن به خدا وجود دارد» و حتی برخی معتقدند «برای رسیدن به خدا نیازی به رهبر و راهنما و امام ندارند، بلکه خود به تنهایی می توانند راه کمال و رسیدن به خدا را طی نمایند».

با فرض اینکه همگی مسلمان هستیم و کلام خدا و رسول را می پذیریم و با علم به اینکه تمام گزاره های موجود در قرآن و سخنان رسول خدا همگی گزاره های صحیحی هستند و بر هم انطباق دارند توجه شما را به دو آیه شریفه از قرآن جلب می نمایم:

1- سوره مبارکه فرقان، آیه 57: قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً (ترجمه: بگو: من براى رساندن پیام آسمانى خود هیچ مزدى از شما نمى خواهم، جز این که کسى بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگیرد. -آرى، مزد من همین است که شما هدایت شوید-)

2- سوره مبارکه شوری، آیه 23: ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (ترجمه: این است آنچه خداوند بندگانش را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند بدان نوید مى دهد. بگو: من بر ابلاغ رسالتم که شما را به چنین جایگاهى مى رساند، هیچ مزدى جز دوستى با خویشانم از شما نمى خواهم، و هر کس کارى نیکو کند ( به خویشان پیامبر مودّت داشته باشد ) براى او در کار نیکویش پاداش نیک مى افزاییم و کمبودهاى آن را جبران مى کنیم، چرا که خداوند بسیار آمرزنده و سپاسگزار است)

اگر دو آیه فوق را بر هم انطباق دهیم، نتیجه می گیریم که «کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» از طریق «دوستی با اهل بیت (اقربین پیامبر اکرم -ص-)» به هدفش خواهد رسید. آری به راستی ائمه اطهار راه های رسیدن به خداوند، راه رسیدن بهشت رضوان الهی، معادن رحمت خدا، مخازن علم الهی، امین اسرار الله، پیشوایان امت، بهترین بندگان خدا، درهای ورود به ایمان و حصن امن الهی، چراغهای راهنمای بشر در تاریکی های جهل، کشتی های نجات، عالمترین علما، صاحبان کاملترین عقل ها هستند. آری همانها که عترت پاک و مطهر رسول خدا و وارثان انبیا هستند.

بر همه واضح و روشن است که اینان چه کسانی هستند، پاک ترین افراد عالم که اولین آنها، اینگونه به مردم معرفی می شوند:

حضرت علی ، امیرالمومنین و امام متقین که در روز عید غدیر پیامبر خدا درباره اش فرمود: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاه»، و فرمود «مَن کنتُ أنا نبیه فعلیٌ أمیره» و فرمود: «أنا وَ عَلیٌ مِن شجرةٍ واحدَه و سائرُ الناس مِن شجرةٍ شتی». همو که پیامبر خدا دخترش را که بهترین زنان دو عالم بود  به همسری اش درآورد، همو که تنها خانه ی او بود که دربش به مسجد النبی باز می شد و بقیه درها به مسجد النبی بسته شدند. و همو که پیامبر درباره اش فرمود: «أنا مدینةُ العلم و علیٌ بابها ... » و همچنین فرمود: «أنت أخی و وصیی و وارثی، لحمُکَ مِن لحمی و دمُکَ مِن دمی و سلمُکَ سلمی و حربُکَ حربی و ایمانُ مُخالَطَ لحمُک و دمُک کما خالطَ لَحمی و دَمی»

بعد از تمام این اتمام حجتها که هم در منابع روایی شیعه موجود است و هم در منابع روایی برادران اهل سنت، و بعد از تمام آیات قرآنی که درباره امام علی مخصوصا و به طور کلی درباره اهل بیت پیامبر آمده، آیا باز هم شکی درباره راه هدایت باقی می ماند؟ و سوال من از مخاطبین این پست اینجاست که اگر راه تاریکی در پیش داشته باشید که پر از مانع و چاله و تیغ و پر از حیوانات وحشی است، و به شما بگویند راه رسیدن به مقصدتان این راه است و به شما کوله ای از توشه ی راه و چراغ قوه ای برای نمایاندن راه داشته باشید، آیا باز هم کوله ی توشه و چراغ قوه را رها می کنید و می گویید که من خودم راه را بدون توشه و بدون چراغ طی خواهم کرد؟ آیا شنوندگان در عقل شما شک نخواهند کرد؟

فاطمه فضیلت پور
۰۵:۴۹۱۹
آبان
وقتی برنامه کروم رو روی گوشی اجرا کردم و به صفحه ی همگام سازی رفتم! دیدم نوشته : برگه هایی که روی دستگاه های دیگرتان باز کرده اید در اینجا نشان داده می شوند. بعدش باید کلید همگام سازی رو می زدم!
در این لحظه بود که سوالی در ذهنم جرقه زد.مخاطب سوالم جناب گوگل تشریف دارند:
آخه به تو چه ربطی داره من توی دستگاه دیگرم چه صفحاتی از وب باز کرده بودم!آخه تو مگه فضولی؟ ناگهان صدایی از نهانخانه ی گوشی ام به گوش رسید که می گفت: اختیار دارید خانم، هر چیزی که به شما ربط داشته باشد به ما هم ربط دارد. مگر نمی دانی ما داریم دنبال تروریسم می گردیم؟(!!!)

نتیجه اخلاقی:یه فضولی داریم تو دنیا به نام گوگل که به همه چی کار داره. اینکه شما از چه دستگاه های استفاده می کنید، اینکه کجاها می روید، اینکه منزلتان کجاست، اینکه پسورد ایمیل هایتان چیست،اینکه به چه چیزهایی علاقمند هستید و به حتی تاریخچه دیدن صفحات وبتان نیز کار دارد و به خیلی چیزهای دیگر هم کار دارد.
فاطمه فضیلت پور
۲۲:۳۸۰۹
آبان

شهادت حضرت علی اصغر یکی از هزاران سندهای مظلومیت آقا امام حسین -علیه السلام- و نشان دهنده قساوت قلب دشمنان ایشان است. و نشان بر حق بودن امام حسین -علیه السلام- نیز هست. زیرا آنکه ایمان به خدا داشته باشد دارای رقت قلب می شود و نمی تواند خون شش ماهه بی گناهی را به زمین بریزد. آنها که نوزاد شش ماهه ی امام حسین را آنگونه به شهادت رساندند با هدف داغ گذاشتن به دل آقایمان این کار را کردند-و خداوند لعنتشان کند و هر روز بر عذابشان بیافزاید-. پس می دانستند و قبول داشتند که مولایمان رقت قلب دارد. و خودشان فاقد این رقت بودند و بلکه یک درجه بالاتر، قساوت داشتند. قلبهایشان سیاه بود. سیاهی و ناپاکی و کفر سرتاسر وجودشان را گرفته بود. اینها چگونه دم از سنت پیامبر می زدند؟ پیامبر خدا که مظهر رحمت و مهربانی بودند.

و اکنون این تروریست های وهابی که دم از اسلام و مسلمانی و پیروی از سنت پیامبر می زنند، چگونه انقدر بی رحمانه سر می برند؟ کجای تاریخ نوشته شده که پیامبر با دشمنانش اینگونه برخورد کرده باشد؟ کجای قرآن نوشته است با دشمنانتان اینگونه برخورد کنید؟ کجای دین اسلام که برگرفته از قرآن و به قول خودشان سنت پیامبر است نوشته شده دشمن را بعد از کشتن تکه پاری کنید؟ این همه شقاوت و این همه قساوت قلب نشان از کفر بودن و باطل بودن آنهاست. وگرنه اگر ذره ای ایمان به خدا داشته باشند هیچگاه انقدر جنایت نمی کنند. 

مطلب غیر مرتبط:

به این دلیل می گوییم امام حسین -علیه السلام- اربابمان است که در مکتب ایشان پرورش یافته ایم.

فاطمه فضیلت پور
۰۱:۲۹۰۴
آبان

امروز داشتم هفت خوان رستم شاهنامه رو می خوندم. به خوان سوم رسیدم، اونجایی که رستم توی یه دشتی می خوابه که محدوده ی زندگی اژدهاست. و وقتی که اژدها قصد جان رستم رو می کنه رخش میره و رستم رو از خواب بیدار میکنه، ولی وقتی رستم از خواب بیدار میشه، تو تاریکی شب نمی تونه اژدها رو ببینه. و رخش رو عتاب می کنه، وقتی برای بار دوم رخش رستم رو از خطر آگاه میکنه، رستم رخش رو تهدید به ریختن خونش می کنه. ولی بار سوم دیگه متوجه حضور اژدها میشه، آخرشم همون رخش جون رستم رو نجات میده. داستان جالبه. خدا رحمت کنه جناب فردوسی رو. عجب داستانی گفته، داستان روزگار ماست، اونجایی که ما رو متهم می کنند به توهم توطئه!!! به ما می گن شما همه رو دشمن خودتون می دونید، و فکر می کنید که دنیا (منظورشون از دنیا، آمریکا و چندتا کشور اروپاییه) بر علیه شما توطئه می کنه! باید گفت که خب شما که می گید ما توهم توطئه داریم، واقعا این به قول شما توهم چی از شما کم کرده؟ چه ضرری به شما رسونده؟ به جز این، آیا بهتر نیست عده ای اطراف شما باشند که اگر احیانا شما در خواب بودید، اونها آگاه و هشیار باشند که لااقل شما رو از خطرات اطرافتون آگاه کنند؟ حتی اگر توهم داشته باشند. خدا رو چه دیدی، شاید همین متوهم ها یه روزی مثل رخش شما رو نجات بدهند.

بهتره آدم دنیای اطرافش سیاه و سفید نبینه. بین سیاه و سفید هم طیف رنگ خاکستری وجود داره که از قضا خیلی هم متنوعه، به زبون مهندسای کامپیوتر، دنیای اطرافت فقط صفر و یک نیست، بین صفر و یک هزاران و بلکه میلیونها (و بیشتر...) عدد وجود داره. منظورم اینه که آدمهای اطرافمون رو صرفا بخاطر یک نظر بدترین آدم روی زمین، یا خوبترین آدم روی زمین نبینیم. صرفا بخاطر اینکه یه کسی معتقده -یا توهم زده- توطئه ای در راهه، لایق توهین نیست، کمی عمیق تر بیاندیشیم.

فاطمه فضیلت پور
۱۷:۵۱۰۳
آبان

باز از راه محرم غم رسید

بر زمین و آسمان ماتم رسید

این هلال قدکمان دیگر است

لیتنا کنا معک اندر سر است

خرقه ها را بار دیگر تن کنید

آتشی در قلب این خرمن کنید

طبل و شیپور عزا را سر دهید

هفت اقلیم عطش را بر دهید

سینه از درد فراقت خسته است

دل به روی غیر تو او بسته است

هیچ دانی در دلم جا کرده ای

عرش حق شش گوشه برپا گرده ای

عشق بازی با تو معنا می شود

نور حق با تو هویدا می شود

السلام ای شاه مظلوم و غریب

السلام ای آیه امن یجیب

السلام ای نور چشم مصطفی

السلام ای خامس آل عبا

فاطمه فضیلت پور
۱۴:۰۶۳۱
مرداد

چند روز پیش رفته بودم فروشگاه خرید کنم. وقتی اجناس رو گذاشتم روی میز صندوقدار که حساب کنه، دیدم داره با صندوقدار بغلی (همکارش) درباره زلزله صحبت می کنه، یکیشون می گفت:«گفتن این پس لرزه ها حالا حالاها ادامه داره» همکارش جواب داد: «وقتی اینجوری میگن مطمن باش یعنی اون زیر میرا دارن یه کارایی می کنن، یه فعالیت هسته ای، یه کار اینجوری دارن می کنن»!!! منکه از تعجب داشتم شاخ درمی آوردم که مردم این حرفها رو از کجا درمیارن و میگن، لبخندی زدم و پولمو دادم و اومدم بیرون، بیشتر وقتا نمیشه جواب اینجور حرفهای سطحی رو داد، آدم نیاز به یک جمله کوتاه و شیرفهم کن داره که بیشتر وقتا دم دستت نیست که بگی. ولی تو دلم موند که بگم:

بابا آخه این چه اظهار نظریه که می کنید؟! اینکه می گن این زمین لرزه ها فعلا ادامه داره، میتونه دلیل باشه که همچین اظهار نظری بکنید؟ آخه اطراف ایلام چه نیروگاه هسته ای هست که بخواد ایلام رو بلرزونه؟ نزدیکترین نیروگاه هسته ای به ایلام چند هزار کیلومتر با ایلام فاصله داره؟ کارشناسا و مهندسای زمین شناسی مملکت نشستن موضوع رو بررسی کردن به این نتیجه رسیدن که گسلی در منطقه هست که در حال جابجایی آرام هستش و انرژی زمین داره یواش یواش تخلیه میشه، حالا بده که انرژی زمین یهو تخلیه نشده که زیر آوارها دفن بشیم؟ حالا چون سقف تو سرمون خراب نشده باید همچین اظهار نظری کنیم؟ آخه ما چرا درباره حرفهایی که می زنیم ذره ای فکر نمی کنیم؟ واقعا من در عجبم!!!

فاطمه فضیلت پور
۱۵:۰۳۲۸
مرداد

یک دو روز گذشته، زمین زیر پایمان لرزید و حال آدمها را برای چند ثانیه دگرگون کرد! خب طبیعتا هنگام زلزله اولین احساسی که به آدم دست می دهد حس ترس زیاد است، و هرکس در آن ثانیه ها به دنبال سرپناهی می گردد تا در امان باشد. اما عکس العمل همه ی افراد یکسان نیست، مثلا یک مادری که کودکی خردسال در خانه دارد، هنگام مواجهه با زلزله اولین چیزی که به ذهنش می رسد، امنیت کودکش است که می داند اگر به حال خودش رهایش کند توان دفاع از خودش و پناه گرفتن را ندارد. این مادر اولین کاری که می کند، در آغوش کشیدن کودکش و بعد پناه گرفتن است. وقتی زلزله تمام شد به حال خودم در آن ثانیه ها فکر کردم. دیدم اولین چیزی که به ذهنم رسیده این بوده که به دنبال یک چادری یا چیزی برای پوشش و حجابم باشم که اگر زنده ماندم و بیرون رفتم سرم بی چادر نماند! بعضی ها هنگام زلزله می گویند: «وااای، وااای»، بعضی ها می گویند: «الله اکبر» و خلاصه هرکس یک عکس العملی نشان می دهد و یک چیزی می گوید. یاد حرفهای یکی از علما افتادم که می گفت هنگام مرگ انقدر به آدم سخت می گذرد که آدم همه ی اعتقاداتش را فراموش می کند و فقط مواردی که درونی شده اند و ملکه ذهن آدم شده اند برای آدم باقی می مانند، مثلا اگر کسی یک تکیه کلام داشته باشد و در تمام طول عمرش روی اون کلمه تکیه کرده باشد هنگام وحشت قبر و سوالات نکیر و منکر همان را می گوید، پس بکوشیم کلمه ی «لا اله الا الله» ملکه ذهنمان بشود. وحشت قبر حال عجیبی است.

خوب است هرازچندگاهی زمین زیر پایمان بلرزد و یادمان بیاید که کجا هستیم.

فاطمه فضیلت پور