گفتنی ها

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها را باید گفت

گفتنی ها

امر کن بی خانمانت می شویم
راز بگشا محرمانت می شویم
تو سلیمان جهانی رهبرم
هدهد نامه رسان ات می شویم

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

۱۴:۰۶۳۱
مرداد

چند روز پیش رفته بودم فروشگاه خرید کنم. وقتی اجناس رو گذاشتم روی میز صندوقدار که حساب کنه، دیدم داره با صندوقدار بغلی (همکارش) درباره زلزله صحبت می کنه، یکیشون می گفت:«گفتن این پس لرزه ها حالا حالاها ادامه داره» همکارش جواب داد: «وقتی اینجوری میگن مطمن باش یعنی اون زیر میرا دارن یه کارایی می کنن، یه فعالیت هسته ای، یه کار اینجوری دارن می کنن»!!! منکه از تعجب داشتم شاخ درمی آوردم که مردم این حرفها رو از کجا درمیارن و میگن، لبخندی زدم و پولمو دادم و اومدم بیرون، بیشتر وقتا نمیشه جواب اینجور حرفهای سطحی رو داد، آدم نیاز به یک جمله کوتاه و شیرفهم کن داره که بیشتر وقتا دم دستت نیست که بگی. ولی تو دلم موند که بگم:

بابا آخه این چه اظهار نظریه که می کنید؟! اینکه می گن این زمین لرزه ها فعلا ادامه داره، میتونه دلیل باشه که همچین اظهار نظری بکنید؟ آخه اطراف ایلام چه نیروگاه هسته ای هست که بخواد ایلام رو بلرزونه؟ نزدیکترین نیروگاه هسته ای به ایلام چند هزار کیلومتر با ایلام فاصله داره؟ کارشناسا و مهندسای زمین شناسی مملکت نشستن موضوع رو بررسی کردن به این نتیجه رسیدن که گسلی در منطقه هست که در حال جابجایی آرام هستش و انرژی زمین داره یواش یواش تخلیه میشه، حالا بده که انرژی زمین یهو تخلیه نشده که زیر آوارها دفن بشیم؟ حالا چون سقف تو سرمون خراب نشده باید همچین اظهار نظری کنیم؟ آخه ما چرا درباره حرفهایی که می زنیم ذره ای فکر نمی کنیم؟ واقعا من در عجبم!!!

فاطمه فضیلت پور
۱۹:۵۵۲۷
مرداد

این روزها وقتی شاهد خشونت پلیس آمریکا علیه مردم عادی به بهانه ی سیاه پوست بودن را می بینم نگران حقوق بشر در آمریکا می شوم. واقعا سیاه پوست بودن په جرمی دارد که بخاطرش آدمی باید جانش را از دست بدهد. آیا کسی نیست که نگران مردم بیگناه آمریکا باشد؟ پس کجاست عدالتی که در جهان هزاره سوم می بایست بشر را به سعادت می رساند؟ پس کجاست حقوق پایمال شده ی سیاه پوستان آمریکایی که سالهای گذشته سرزمین مادریشان به دست سفید پوستان اروپایی دزدیده شد؟ این سفید پوستهای آمریکایی انگار فراموش کرده اند که در ملک دزدی نشسته اند و صاحبخانه را اینگونه مورد هجمه قرار می دهند!!! چرا در این نظم نوین جهانی خبری از عدالت و حقوق بشر دیده نمی شود؟ چرا در این دهکده ی بزرگ هرکس زورگویی اش از بقیه بیشتر بود باید خانه ی دیگری را غصب کند؟ این چه سعادتی است که برای بشر رقم زده اند؟ آیا به جز این است که آن جانی های بالفطره فقط خود را بشر می دانند و دیگران را موجودات دو پای هوشمند؟

معلوم نیست حقوق بشر و عدالت را کجای نظم نوین جهانیشان کار گذاشته اند که به مظلومان جهان که می رسد، کار نمی کند!


ما نگران حقوق بشر در آمریکا هستیم

We're worried about Human Rights in America

فاطمه فضیلت پور
۱۶:۲۵۲۶
مرداد

این روزها برخی ادعاها را از زبان رییس جمهور محترممان می شنویم که فقط درحد ادعا و حرف است و هیچ اثری از این ادعاها در دنیای واقعی نمی بینیم. مثلا آقای رئیس جمهور جناب آقای روحانی فرمودند که «دیوار تحریم ها ترک برداشته است» و در حال متزلزل شدن است اما نه تنها تحریمی برداشته نشده است بلکه تحریم های جدید هم وضع شده است و این یعنی بدتر شدن اوضاع. یا در جای دیگری از سخنانشان می فرمایند که «تورم را مهار کرده اند» ولی ما کماکان شاهد تورم در خرید مواد اولیه برخی کارخانه ها هستیم. البته اگر هم موفق به مهار تورم بشوند جای تعجب ندارد چون همانها که باعث بوجود آمدن تورم بودند اکنون از دوستان نزدیک آقای روحانی هستند و حیف است که هوای دوستشان را نداشته باشند. و اگر تورم به روند صعودی خودش ادامه می داد جای تعجب داشت. که البته آن بخش از تورم که مربوط به دوستان آقای روحانی بوده مهار شده اما بخش دیگرش که خارج از دست آنهاست به روند خودش دارد ادامه می دهد (درواقع دولت محترم هیچ کار شاقی نکرده است). یا در جای دیگری از صحبتهایشان که میفرمایند «ما از انتقاد استقبال می کنیم» بعد می بینیم که منتقدین را بی سواد و جیره خوار و هزاران برچسب دیگر بر آنها می زنند و اخیرا هم که به جهنم پستشان کرده اند. و ما در عجبیم از این استقبال!

و در این میان متشکریم از مقام معظم رهبری که در سخنانشان به مردم نشان دادند که آنطوری که آقای روحانی در سخنرانی هایشان می فرمایند ، موافق توافقات هسته ای نیستند. و متشکریم از آقا که واقعیت ها را بیان فرمودند. در زیر توجه شما را به بیانات ارزشمند مقام معظمی در این خصوص جلب می کنم:

در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان آمریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر بخاطر مسائل حساس هسته‌ای و تجربه‌ای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماس‌ها، نشست‌ها و مذاکراتی داشته باشند اما از این ارتباطات نه تنها فایده‌ای عاید نشد بلکه لحن آمریکایی‌ها تندتر و اهانت‌آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه‌ی بیشتری را در جلسات مذاکرات و در تریبون‌های عمومی بیان کردند. رهبر انقلاب افزودند: البته مسئولان ما در نشست‌ها در جواب طلبکاری آنها، جواب‌های قوی‌تر و گاهی گزنده‌تر دادند، اما در مجموع معلوم شد مذاکره برخلاف تصورات برخی‌ها، به هیچ چیز کمک نمی‌کند. رهبر انقلاب در همین زمینه، افزایش تحریم‌ها را مورد اشاره قرار دادند و گفتند: آمریکایی‌ها نه تنها دشمنی‌ها را کم نکردند بلکه تحریم ها را هم افزایش دادند! البته می‌گویند این تحریم‌ها، جدید نیست اما در واقع جدید است و مذاکره در زمینه‌ی تحریم هم، فایده‌ای نداشته است. ایشان افزودند: البته در زمینه‌ی ادامه‌ی مذاکرات هسته‌ای، منع نمی‌کنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می‌شود اما این، یک تجربه‌ی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است. رهبر انقلاب در تبیین ضررهای ناشی از مذاکره با آمریکایی ها افزودند: این کار ما را در افکار عمومی ملت‌ها و دولت‌ها به تذبذب متهم می‌کند و غربی‌ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می‌دهند. ایشان همچنین ضرر دیگر نشست و برخاست با آمریکا را ایجاد زمینه برای طرح توقعات جدید از سوی آنها دانستند.

منبع: سایت مقام معظم رهبری

فاطمه فضیلت پور
۱۷:۵۴۲۸
تیر

بعد از شنیدن اخبار می روم کنار پنجره، پرده را کنار می زنم. تابستان، رمضان، در ساعات میانی روز، مردم همه خسته از کار روزانه و با زبان روزه، خسته از گرمای طاقت فرسای تابستان داغ خوزستان، همگی در خواب هستند. خیابان جلوی خانه مان چقدر خلوت است، حتی یک گنجشک هم جرأت پرواز ندارد از داغی هوا، چه سکوتی خیابان را فرا گرفته است، بادی آرام اما داغ، برگ های درختان را تکان می دهد، ماشین ها کنار کوچه پارک هستند بدون اینکه نگران باشند که دزدی می آید، بدون اینکه نگران باشند تانکی از روی آنها رد می شود، ساختمان ها در حال ساخته شدن هستند، لنگ نبودن سیمان و مصالح ساختمانی نیستند، نگران ریختن آهنپاره های وحشی از آسمان هم نیستند، ساخته می شوند و به بالا می روند.

اخبار اما چیز دیگری می گوید، آنقدرها هم که نقشه ها نشان می دهد دور نیست، دیار مردمی که در تابستان، رمضان، در هر ساعتی از شبانه روز، بر سرشان از آسمان باران می بارد، بارانی از آهنپاره های وحشی که کودک و پیر و زن و بچه حالیشان نیست. این مردم خسته اند از کشته شدن، از رنگ خون دیدن، روزه را با صدای گلوله و خمپاره و بمب شروع می کنند و هنگامی که آسمان رنگ خون می شود، ربنایشان، صدای ناهنجار انفجار. ساختمانهایشان تخریب می شود، کودکانشان بر روی دستهایشان جان می دهند، برای رفتن به مسجد باید منتظر دزدیده شدن باشند، و بعد جسد سوخته ی نوجوانشان را از میان جنگل ها پیدا کنند. نماز را در کجا می خوانند؟ مسجدی که دیروز به حمله ی حیوانات وحشی فروریخته است. آری آنجا هم گنجشکها جرأت پرواز در آسمان را ندارند، اما نه از گرما، که از شدت حملات حیوانات وحشی.

خون هر انسان آزاده ای از دیدن اینها به جوش می آید. و در انتظار راهی برای کمک.

فاطمه فضیلت پور
۱۱:۱۴۰۳
خرداد

من در ایام اولیه جنگ نبوده ام. اما شنیده ها حاکی از آن است که صدام می خواست در طول سه روز خوزستان را تصرف کند. ولی برای تصرف خرمشهر که خوب است نقشه و موقعیت جغرافیایی آن را در زیر از نظر بگذرانید 45 روز تمام زمین گیر شد. برای من این یک ارزش است که در آن موقعیت که در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب بودیم، بعد از آنهمه ترور کردن نیروهای انقلابی، ترور کردن مطهری ها و بهشتی ها، بعد از آنهمه درگیری های داخلی ، بعد از آنهمه ی کودتاهای ناموفقی که پیش بردند و به نتیجه نرسیدند، و با اینکه نیروهای نظامی ما هنوز منسجم نبودند، جوانانی که می جنگیدند آموزش نظامی ندیده بودند. ما برای دفاع از خودمان سلاح نداشتیم، با در نظر گرفتن همه ی اینها می بینیم که مردم غیور خرمشهر و همه ی ایران 48 روز ارتش صدام که تا بن دندان مسلح بودند را در پشت دروازه های خرمشهر زمین گیر کردند. کافی است کمی آدم عقل معاشش را به کار بیاندازد! خیلی حرف است. خیلی، من یکی که کپ کردم. و این را یک شکست اولیه برای صدام می دانم که همه ی کرکری هایی که خواند که "سه روزه اهواز را فتح می کنم و هفته آینده در تهران مصاحبه انجام می دهم"، همه باد هوا شد و ملت ایران به ریش صدام خندیدند و 45 روز تمام ارتشی که از طرف همه ی دنیا حمایت می شد پشت دروازه های خرمشهر قهرمان زمین گیر شد. صدام عقل در سر نداشت، دولتهایی که از صدام حمایت می کردند هم عقل در سر نداشتند که بعد از شکست این چنینی جنگ با ایران را ادامه دادند. همانها که هنوز هم بر طبل جنگ علیه ایران می کوبند عقل در سر ندارند، زیرا چنین جنگی علیه ایران با سر رفتن در ته چاهی است که راه خروجی از آن ندارند.

توضیحات تصویر: دایره ی قرمز رنگ موقعیت خرمشهر است. فاصله ای که 45 روز ارتش صدام در آن زمین گیر شد تا مرز ایران را مشاهده بفرمائید. وسعت خوزستان (مرز خوزستان با خطوط قرمز نشان داده شده و خط توپر مشکلی مرز ایران است) را که صدام ملعون فکر می کرد می تواند سه روزه آنرا تصرف کند، مشاهده بفرمائید. فاصله ی خرمشهر تا اهواز (که ارتش صدام هیچگاه موفق به اشغال آن نشد) را مشاهده بفرمائید.

فاطمه فضیلت پور
۱۳:۱۰۱۰
ارديبهشت

این روزها رئیس جمهور محترم ما هرکجا می رود و هرکجا که سخنی می راند، حرف از نقد و منتقدین و تخریب و ... می زند، اینطور به نظر می رسد که حرفهای این و آن بدجوری خاطر رئیس جمهور عزیزمان را مکدر کرده است. شاید هم آرامش ایشان را برهم زده و در کار دولت فقط با حرفهایی که حتی ما هم نمی شنویمشان دارد اختلال بوجود می آید. سوال اینجاست که چرا رئیس جمهور محترم ما نمی تواند بدون درنظر گرفتن حرف عده ای (به قول خودشان) بی سواد، پول گرفته و افراطی و بدون تاثیر دادن حرفهای برخی تخریب ها به برنامه های خود بپردازد؟ (یادآور می شوم که دولتهای قبلی هم همینگونه و در همین شرایط و در همین کشور کار کرده اند) نگرانی ام از این است که این رئیس جمهور محترم که توافق بزرگ قرن را رقم زد نتواند با منتقدین داخلی توافق کند و طرح دوستی با آنها بریزد، و ترسم از این است که در پایان دوره ریاست جمهوری اگر خدایی نکرده، زبانم لال، نتواستند به قولهایی که به مردم داده اند عمل کنند، اگر از ایشان بپرسیم چرا؟ پاسخ دهند نگذاشتند!!!

سوال دوم اینجاست که رئیس جمهور محترم ما که انقدر نسبت به کشورهای 1+5 و دول غربی و برخی کشورهای زورگو انقدر خوش بین هستند و قصد توافق از نوع برد-برد با ایشان را دارند، همان خوش بینی را نسبت به منتقدین داخلی خود هم دارند؟ آیا می توانند توافقنامه ای همچون آنچه با کشورهای غربی امضا کردند را طرح ریزی کنند و با معارضین داخلی خود کنار آمده و طرح دوستی بریزند؟

همین مطلب در رهیاب نیوز

فاطمه فضیلت پور
۰۰:۱۸۰۱
ارديبهشت

رفتم از بقالی چند خیابان اونورتر خرید کنم. اجناسی که می خواستم رو برداشتم و گذاشتم روی میز، پولش رو دادم و منتظر شدم که بقیه پولم رو برگردونه. تو همین احوالات یه خانومی اومد تو مغازه و پرسید:

خانم: آقا ببخشید شکر ندارید؟

مغازه دار: نه حاج خانم، شکر نیست، تو بازار هیچ شکر نیست{1} قراره گرون بشه، همه نگه داشتن تا قیمتا بره بالا، بعد که گرون شد می فروشن، همینه، تورم زده بالا، تا وقتی که این توافقنامه شون نتیجه نده، وضع همینه، باید با دنیا توافق کنن که اوضاع بهتر بشه{2}."

در همین راستا گفتگوی ویژه ی خبری با حضور مغازه دار محترم پاسخ می دهد:

آیا 1 + 5 همان دنیاست؟ آیا دنیا واقعا فقط همین 6 کشور است؟ اگر نیست پس دنیا کیست؟

عدم وجود شکر در بازار چه ارتباطی می تواند با توافقنامه ی ژنو داشته باشد؟ بین اتحادیه اروپا و اتحادیه شکر چه روابط پشت پرده ای وجود دارد؟ 

توافقنامه ی ژنو چه ربطی به احتکار قند و شکر می تواند داشته باشد؟ آیا هنگام مذاکره روی میز مذاکره کنندگان قند وجود داشت؟ آیا قند و شکر از گزینه های روی میز است؟

مغازه دار پاسخ می دهد، گفتگوی ویژه ی خبری، بعد از خبر ساعت X ، با ما همراه باشید.

پی نوشت:

1: جدیدا مد شده اگر از مغازه دار جنسی رو بخوای که نداشته باشه، میگه نه نداریم، هیچکس نداره، نمی فروشن، اصلا تو بازار نیست، قحطی اومده! حالا مغازه اونوریه داره ها. مغازه داره ما داریم؟ واقعا ما با کیا شدیم 70 میلیون؟!!!

2: اومدم بیرون، تو دلم گفتم بنده خدا چه اعتمادی به دنیا داره، چه اعتمادی به آمریکا داره. تو دلم گفتم این وسط هدفمندی یارانه ها که قرار بود با شیب خیلی کند قیمت ها افزایش پیدا کنند هم هیچ نقشی تو گرونی اجناس نداره لابد. مثلا همین بنزین که یهو قراره قیمتش بشه 700 تومن هم هیج تاثیری تو گرونی نداره! گفتم معلوم نیست چه توافقی باید می کردیم که نکردیم؟ گفتم بعد از تعلیق فعالیت های هسته ای و اکسید کردن همه ی زحمات دانشمندان هسته ای، بعد از اخراج برخی دانشمندان از سازمان انرژی هسته ای دیگه چی از جون این مملکت می خوان؟ گفتم لابد فردا هم باید زندانی های سیاسی رو آزاد کنیم، پس فردا هم مجوز ورود و خروج ایادی آمریکا رو بشون بدیم که بیان هر خرابکاری که خواستند بکنن و ما هم هیچی نگیم، گفتم لابد می خوان بعدشم کاپیتالاسیون رو اجرا کنند! و این داستان ادامه دارد...

خدایا یا به ما صبری بده تا بتونیم جور زمانه رو تحمل کنیم، یا توفیق نصیبمون کن راه شهادت و رهایی از زنجیرها و پابست ها رو پیدا کنیم.


همین مطلب در رهیاب نیوز

فاطمه فضیلت پور
۲۰:۲۴۰۱
بهمن

امروز داشتم یه فیلم آمریکایی می دیدم. موضوع فیلم اجتماعی بود. نه فقط در فیلمی که امروز دیدم بلکه در بیشتر فیلم های کشورهایی که قوانین نظم نوین جهانی بیشتر از همه جا بر سبک زندگیشان تاثیر گذاشته، کاراکترهای فیلم جوانانی هستند که کلا یا خانواده ای ندارند و خودشان به تنهایی برای سرنوشت خودشان تصمیم می گیرند یا تنها با یکی از والدین (پدر یا مادر) ارتباط دوری دارند. یعنی مثلا پدر در یک خانه ی جدا زندگی می کند و آنهم تنها که احتمالا یک خدمتکار دارد، و فرزند هم در یک جای دیگری زندگی می کند، (البته اگر بشود اسم اینجور وقت گذرانی را بگذاریم زندگی) چیزی به نام خانواده که شامل پدر، مادر و فرزندان باشد وجود ندارد. چه برسد به عمه و دایی و خاله و از اینجور مخلفات. در بیشتر فیلم ها هیج موجودی به نام برادر و یا خواهر دیده نمیشود!!! انگار سبک زندگی اینگونه است که در زندگی بر اساس نظم نوین جهانی، یک زن و مردی با هم آشنا می شوند، بدون مشورت با هیچ کس دیگری تصمیم به ازدواج می گیرند، ازدواج می کنند و صاحب یک فرزند می شوند، بعد هم یا یکی شان می میرد، و یا از هم جدا می شوند(حالا به هر دلیلی)

قسمت جالب قضیه اینجاست که وقتی قرار است در فیلم جشن عروسی نمایش داده شود، چنان جمعیتی در اطراف عروس و داماد که به صورت خودجوش تصمیم به ازدواج گرفته اند جمع می شود که آدم می گوید: «عــــــه، اینا چقدر فک و فامیل داشتند و ما خبر نداشتیم!!!» یا شاید هم فرهنگشان اینگونه است که همینجوری یک عده ای هستند که در کوچه و خیابان دنبال جشن عروسی می گردند و بالاخره یک جایی پیدا می کنند و اینطوری می شود که همیشه جشن های عروسی شان خیلی شلوغ می شود!!!

دو فرضیه بر این تناقض وارد است:

1. یا فیلم هایی که از زندگی به سبک نظم نوین جهانی می سازند با واقعیت سازگار نیست

2. یا نظم نوین جهانی بدجوری نهاد خانواده را از ریشه خشکانده است!

همین مطلب در رهیاب نیوز

فاطمه فضیلت پور
۰۹:۲۷۰۴
دی

چندی پیش فیلم هیس... دخترها فریاد نمی زنند رو دیدم. دخترعموم DVD شو خریده بود. معمولا وقتی می خوان درباره فیلمی حرف بزنند و به عبارتی اونو نقد کنند، من دیدم که اول درباره کارگردان و بازیگران و کلا عوامل فیلم صحبت می کنن، ولی من تیتر مطلب رو نوشتم برداشتی آزاد از فیلم هیس... بخاطر اینکه صحبتم نقد فیلم نیست، بلکه واقعا برداشت شخصی خودم رو از فیلم می خوام اینجا بنویسم. 

داستان فیلم چی بود؟

فاطمه فضیلت پور
۱۲:۰۳۳۰
آذر

من که هیچ وقت تا مجبور نباشم ساعت های بعدازظهر از خونه بیرون نمیام! ولی بالاخره یه روز مجبور شدم، با ماشین شخصی تو ترافیک یکی از خیابان های شلوغ گیر افتادم، ترافیک سنگینی بود، ناخودآگاه نگاهم به پیاده رو افتاد...

فاطمه فضیلت پور